تاریخ ارسال : 1404/01/04
سپیدپندار دات کام: قبل از این که اصطلاح هوش مصنوعی در سال ۱۹۵۵ ابداع شود، بارقه هایی از پتانسیل هوش مصنوعی در فرهنگ عامه، داستان ها و شاهکارهای اولیه مهندسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم وجود داشت. این پیش سازها نشان دادند که دستگاه های مکانیکی یا قابل برنامه ریزی روزی می توانند وظایفی را که نیاز به هوش انسانی دارند، تقلید کرده و انجام دهند.
به گزارش سپیدپندار دات کام به نقل از ایسنا، در اوایل سال ۱۷۲۶، سفرهای گالیور اثر جاناتان سویفت مفهوم طنز «موتور» را معرفی نمود که یک دستگاه خیالی بود که با جایگذاری مجدد کلمات، ایده های جدیدی می ساخت. در حالی که سوئیفت در زمان خود مورد تمسخر قرار گرفت، اما دیدگاه وی در مورد تولید متن الگوریتمی، نشان از کاری داشت که مدل های زبانی هوش مصنوعی قرن ها بعد انجام دادند.
در اوایل دهه ۱۹۰۰، یک مهندس اسپانیایی به نام لئوناردو تورس کوودو (Leonardo Torres y Quevedo)، یک ماشین شطرنج باز به نام ال آجدرسیستا (El Ajedrecista) ساخت که از آهنرباهای الکترومغناطیسی برای اجرای بازی استفاده می کرد. این ماشین می توانست بصورت مستقل حرکات غیرقانونی را تشخیص دهد و در صورت قرار گرفتن در موقعیت برنده، با اطمینان طرف مقابل را مات کند. اگرچه این ماشین مکانیکی بود، اما ال آجدرسیستا نشان داد که چگونه مهندسی هوشمندانه می تواند کاری را شبیه سازی کند که احتیاج به درک منطقی دارد و این یک واحد سازنده ضروری برای هوش مصنوعی آینده بود.
در دهه ۱۹۴۰، توسعه کامپیوتر های الکترونیکی دیجیتال سبب تغییر شکل فرضیات ما در مورد آنچه ماشین ها می توانند انجام دهند، شد. جان وینسنت اتاناسوف (John Vincent Atanasoff) و کلیفورد بری (Clifford Berry)، کامپیوتر اتاناسوف-بری (ABC) را معرفی کردند که محاسبات باینری و مدارهای الکترونیکی را معرفی می کرد. اینها سخت افزارهای حیاتی هستند که پایه و اساسی برای برنامه های هوش مصنوعی آینده شدند.
در سال ۱۹۴۳، وارن مک کالوچ (Warren McCulloch) و والتر پیتس (Walter Pitts) مقاله پیشگام خویش را با عنوان «حساب منطقی ایده های ماندگار در فعالیت عصبی» منتشر نمودند که پیشنهاد می کرد مغز را میتوان یک شبکه محاسباتی در نظر گرفت. این ایده برای مدل سازی نورون ها و سیناپس ها به صورت ریاضی، منجر به دهه ها پژوهش در عرصه شبکه های عصبی شد که حوزه ای از هوش مصنوعی است که در نهایت این حوزه را در قرن بیست و یکم دوباره سر زبان ها انداخت.
آلن تورینگ، نابغه ریاضی می پرسد: آیا ماشین ها می توانند فکر کنند؟
نام هیچ چهره ای بیش از آلن تورینگ در گفتگو در مورد ریشه های مفهومی هوش مصنوعی به چشم نمی خورد. تورینگ در سال ۱۹۱۲ متولد شد و یک ریاضیدان بریتانیایی بود که فعالیتش زمینه ساز علوم کامپیوتر مدرن شد. در سال ۱۹۵۰، او «ماشین های محاسباتی و هوش» را منتشر کرد، مقاله ای که مستقیما به طرح این سؤال پرداخت: آیا ماشین ها می توانند فکر کنند؟
تورینگ بجای غوطه ور شدن در بحث های متافیزیکی، یک آزمون عملیاتی را پیشنهاد کرد که بعدها آزمون تورینگ نام گرفت. در این آزمون، یک ارزیابی کننده انسانی درگیر مکالمه ای متنی با یک مخاطب غایب می شود که می تواند انسان یا ماشین باشد. اگر شخص ارزیابی کننده نتواند بصورت قابل اعتماد تشخیص دهد که کدام ماشین و کدام انسان واقعی است، در این صورت، طبق تعریف عملیاتی تورینگ، ماشین می تواند «هوشمند» تلقی شود.
این رویکرد به چند دلیل متحول کننده بود. اول اینکه با تمرکز بر عملکرد، از تعاریف مبهم «تفکر» فاصله می گرفت. دوم اینکه، درک و تولید زبان را به عنوان فاکتور های کلیدی هوش، نمایان می کرد و سوم اینکه آزمون تورینگ به معیاری محبوب در آزمایشگاه های تحقیقاتی و داستان های علمی تخیلی تبدیل شد و نحوه درک افراد خارج از این حوزه را شکل داد.
تأثیر تورینگ بر هوش مصنوعی فراتر از آزمایش بود. کار گسترده تر وی در مورد محاسبات پذیری، سیستم های رسمی و رمزنگاری، زمینه را برای اندیشیدن به کامپیوتر به عنوان یک «ماشین جهانی» فراهم نمود که در اصل می تواند هر کاری را با دستورات درست انجام دهد. وی در سال ۱۹۵۴ درگذشت و هیچ وقت شاهد اصطلاح «هوش مصنوعی» بصورت رسمی نبود، اما اثری که او بر این زمینه گذاشت، پاک نشدنی است.
جان مک کارتی: مردی که «هوش مصنوعی» را ابداع کرد
اگر تورینگ بذرهای مفهومی این کار را کاشته بود، جان مک کارتی به آنها کمک می کرد تا در یک رشته رسمی رشد کنند. مک کارتی، ریاضیدان و دانشمند کامپیوتر در کالج دارتموث، سازمان دهنده اصلی پروژه تحقیقاتی تابستانی دارتموث در سال ۱۹۵۶ در حوزه هوش مصنوعی بود؛ پروژه ای که حالا به عنوان زادگاه رسمی هوش مصنوعی به عنوان یک رشته شناخته می شود.
در سال ۱۹۵۵، مک کارتی به همراه ماروین مینسکی (Marvin Minsky)، کلود شانون (Claude Shannon) و ناتانیل روچستر (Nathaniel Rochester) پیشنهادی را برای یک کارگاه تابستانی در کالج دارتموث معرفی کردند. در این پیشنهاد برای اولین بار از اصطلاح «هوش مصنوعی» استفاده شد. جاه طلبی آنها ساده و در عین حال جسورانه بود. متفکران برجسته را گرد هم آورید تا ببینید آیا میتوان ماشین هایی را برای شبیه سازی هوش در سطح انسان ساخت یا خیر.
باآنکه این کنفرانس به یک «پدیده نو» منجر نشد، اما در لحظه، ذهن های روشنی را جذب کرد که دستور کار تحقیقاتی اولیه هوش مصنوعی را ایجاد کردند. کمک های مک کارتی به همین جا ختم نشد. وی در طول حرفه پربار خود، لیسپ Lisp را در سال ۱۹۵۸ توسعه داد که یک زبان برنامه نویسی است که به سرعت به زبان تحقیقات هوش مصنوعی برای دهه ها تبدیل شد.
تاثیر تورینگ بر هوش مصنوعی فراتر از آزمایش بود. وی در سال ۱۹۵۴ درگذشت و هیچ وقت شاهد اصطلاح «هوش مصنوعی» بصورت رسمی نبود، اما اثری که او بر این زمینه گذاشت، فراموش نشدنی است.
مک کارتی معتقد بود که کامپیوتر ها باید با بهره گیری از منطق رسمی و روش های مبتنی بر دانش در ارتباط با جهان استدلال کنند؛ نگاهی که اکثرا با آنهائی که مسیر زیستی تر و الهام گرفته از مغز را ترجیح می دهند، در تضاد است. صرف نظر از رویکرد، نام مک کارتی برای همیشه با شروع رسمی هوش مصنوعی به عنوان یک زمینه تحقیقاتی گره خورده است.
ماروین مینسکی: پل زدن بین روانشناسی و محاسبات
ماروین مینسکی (Marvin Minsky)، یکی دیگر از سازمان دهندگان کلیدی کارگاه آموزشی دارتموث، استاد دانشگاه مؤسسه فناوری ماساچوست بود که مفاهیمی از روان شناسی، ریاضیات و علوم کامپیوتر ادغام کرد. در سال ۱۹۵۱، مینسکی در کنار دین ادموندز (Dean Edmunds)، ماشین حساب تقویتی آنالوگ عصبی تصادفی (SNARC) را ایجاد کرد که اولین ماشین شبکه عصبی مصنوعی در نظر گرفته شد. این دستگاهی بود که با بهره گیری از ۳۰۰۰ لوله خلأ و وزنه های سیناپسی که می توانستند از راه پاداش ها و تنبیه های شبیه سازی شده تنظیم شوند، تلاش می کرد تا نحوه یادگیری یک موش در مارپیچ را شبیه سازی کند.
ماشین حساب تقویتی آنالوگ عصبی تصادفی
منبع: sepidpendar.com
موضوع خبر :
- آموزش
- الكترونیك
- هوش مصنوعی
- دیجیتال
به این مطلب چه امتیازی می دهید؟
1
2
3
4
5
(1)
نظر شما در مورد بنیانگذاران هوش مصنوعی را بشناسیم چیست؟